اهمیت استراتژی برای من
رابطه ی من با استراتژیم به گونه ای است که نمی دانم من او را ساخته و نوشته ام یا او مرا. کلمه ی مقدس استراتژی برای من وزنی همسنگ با دین دارد. گویی قرار است خودم برای خودم مکتب و آیین زندگی نازل کنم.
استراتژی برای من مجموعه ای قوانین خشک و بزدلانه معاملاتی مثل رعایت وزن سهم ها در سبد سهام نیست. استراتژی معاملاتی من حتی در مورد ساعت خواب، افرادی که باید ببینم و نبینم، تلفن هایی که باید جواب بدهم و ندهم، کتاب هایی که باید بخوانم، چیزهایی که باید یاد بگیرم و حتی در مورد موسیقی که باید گوش دهم، حرف می زند.
در واقع استراتژی نقشه ی راه بین شما ” الان” و شما در ” آینده” است. “متعهد ماندن به استراتژی” قطعا عبارت غلطی است زیرا، استراتژی آیینه ای از شخصیت خودتان است.استراتژی چیزی است که باعث می شود از زندگی حرفه ای خود لذت ببرید.
استراتژی تنها یک سپر تدافعی دربرابر حوادث دائمی بیرونی نیست. استراتژی یعنی فهم حوادث بیرونی و در شرایط حال و واکنش مناسب نشان دادن به آنها.
کلمه فرهنگ را بقدری بخوردمان دادن که تبدیل به کلیشه ای بی معنا شده است ولی، به معنای کلمه استراتژی مقوله ای فرهنگی است. یعنی اینکه چگونه کودکی خود را سپری کردید، اینکه اجداد شما چگونه گذران عمر و تحصیل مال کرده اند، اینکه فرزند چندم خانواده اید و از چه شهری هستید، بر استراتژی شما تاثیر گذار است.
اینکه چقدر معتقدید سرنوشت تان دست خودتان است یا اینکه چقدر از اعماق وجودتان باور دارید می توانید بهتر شوید، بر استراتژی شما موثر است. استراتژی فقط تشکیل پورتفوی نیست. استراتژی برنامه ی مدون برای عالی شدن است. برنامه ای که هر چند وقت یکبار باز نگری می شود.
نیازی نیست ساعت ها در غار تنهایی سلوک کنید تا استراتژی بنویسید. او همین لحظه وجود دارد. شکل گرفته است. احتمالا چند ضربه ای چکش هم خورده است. کافی است توجه کنید. اندکی بهش فکر کنید و خیلی ساده با خود بیاندیشید که دقیقا در این لحظه چه کنم که اندکی بهتر شوم.
امام علی می گوید: ” خود شناسی، خدا شناسی است”
خودتان رو بشناسید. از خودتان لذت ببرید. خودتان را تشویق کنید و بجای فقط فکر کردن به پول از دائم بهتر شدن لذت ببرید. باور کنید این لذت، لذیذ تر از کسب سود های شانسی است.