خیال پردازی و غرور در معامله گری
” بازار همیشه آماده است تا به معامله گر مدعی درس های تازه دهد.”
باور من به این جمله به حدی است که از ترس اینکه بازار صدای منو نشنوه حتی بعد از یک معامله ی خوب جرات نمی کنم از خودم تعریف کنم.
در یک بازار صعودی، چند معامله ی موفق می تواند بقدری در آتش غرور شما هیزم بریزد که چشمان زیبایتان را برای همیشه نسبت به دیدن واقعیت های بازار سرمایه و جایگاه خودتان کور کند. ای کاش آسیبش فقط به خودتون برسه و باعث نشود ناخواسته دیگران را گمراه کنید.
یکی از دوستان من دقیقا به همین ترتیب بدبخت شد. اون حدود ١٠٠ میلیون پول داشت. تو بازار خوب چند تا معامله ی خوب کرد. این طفل معصوم پولش رسید به ١٨٠ میلیون تومان. نگاهش به دنیا و آدمها متفاوت شده بود. تغییرات بنیادی را در رفتارش رو به وضوح می شد دید.
سر تون رو درد نیارم این رفت با کارگزاری خودش صحبت کرد و ۶٠٠ میلیون تومان اعتبار گرفت. به جان خودم صد بار نصیحتش کردم گفتم موفقیت فرار نمی کنه یکم آهسته تر برو دنبالش. در جوابم می گفت تو عین پیرمرد ها شدی. همش غرغر فلسفی می کنی. غرور همه ی وجودش رو گرفته بود. چشم هاش هیچی رو نمی دید. یادم نمیره می گفت بازار به کمک مرد شجاع میاد!
معامله ی بعدیش هم با حدود ٨٠ میلیون تومان سود همراه شد ولی، نگم براتون از اتفاقات بعدی. شکست پشت شکست. ضرر پشت ضرر. می خواست ضرر قبلی رو جبران کنه شتاب زده وارد معامله ی بعدی می شد. هزینه ی بهره ی کارگزاری ماهانه ١٢ میلیون تومان بود.
خلاصه، دوست من امروز نه تنها اون ١٨٠ میلیون رو نداره که ١۴٠ میلیون هم به کارگزاری درحالی بدهکاره که هیچ معادلی براش تو زندگیش نداره. همین روزهاست که کارگزاری ازش شکایت کنه و نمی دونم بقیه ی ماجرا چی میشه.
این روزها کافیه حساب های کارگزاری های مختلف رو نگاه کنید. فکر کنم صدها معامله گر شبیه رفیق من پیدا می کنید که شب ها تا صبح خواب ندارن. استرس زندگیشون رو گرفته.
دوستان من
یک لحظه غرور بیجا می تونه کل ساخته و داشته تون رو نابود کنه. شما رو به خودتون قسم می دم این جمله رو فراموش نکنید اصلا بنویسید بزارید روبروتون: “بازار همیشه آماده است تا به معامله گر مدعی درس های تازه دهد.”