نظریه سوشیونومیکس در بازارهای مالی
«رابرت پرچر» فارغالتحصیل رشته روانشناسی و مدیر موسسه بینالمللی امواج الیوت، توسعهدهندۀ یک نظریه علیت به نام socionomics است. وی یک نظریه جدید در امور مالی ارائه نموده که باعث افزایش قدرت مدل الیوت در قیمتگذاری مالی شده است. Socionomics یک عرصۀ مطالعاتی تحت این فرضیه است که خیزش حالات (خلقوخوی) اجتماعی باعث تحریک رفتارهای اجتماعی میشود. حالات اجتماعی یک حالت ذهنی مشترک در میان انسانها است که از تعامل اجتماعی ناشی میشود. حالات اجتماعی افراد را برای حرکت به سمت احساسات گروهی، باورها و اعمال سوق میدهد. این نوسان بهطور مداوم در یک الگوی فراکتال رخ میدهد. این ناخودآگاه، فراموشنشدنی و نظمی درونزا دارد.
«رابرت پرچر» نظریه علیت رفتار اجتماعی به نام socionomics را برای سرشت روند و رویدادهای مالی، اقتصاد کلان، سیاست، مُد، سرگرمی، جمعیتشناسی و جنبههای دیگری از تاریخ اجتماعی انسان توسعه داده است. فرضیه socionomic برمبنای حالات اجتماعی است که محرک اصلی کنش اجتماعی است. وی از سال 1970 میلادی در پی این ایده بود و برای اولین بار آن را در مقالهای در سال 1985 منتشر کرد. «رابرت پرچر» نظریه socionomic را در مدرسه اقتصاد لندن، MIT، فنآوری گرجستان، SUNY، دانشگاه کمبریج، دانشگاه آکسفورد، کالج ترینیتی دوبلین و اجلاسهای مختلف دانشگاهی برای مخاطبان تشریح نموده است. محققان از آن زمان این فرضیه را برای توضیح حوادثی ازجمله نتایج انتخابات، روند فرهنگعامه، بیماریهای همهگیر، ظهور جنبشهای اجتماعی و صعودها و سقوطهای دنیای مالی مورداستفاده قرار دادهاند. پرچر در کتاب سوم اش به نام The Socionomic Theory of Finance که نقطه اوج 13 سالۀ کار وی روی این تئوری است بهصورت مبسوط در مورد این نظریه صحبت کرده است.
«رابرت پرچر» در مثالی چگونگی کارکرد این علیت را توضیح میدهد: میلیونها نفر وجود دارند! یک نفر میگوید: اکثر مردم فکر میکنند که رکود اقتصادی باعث احتیاط در کسبوکار میشود. Socionomics در مقابل میگوید: تجارت محتاط باعث رکود اقتصادی میشود؛ بنابراین خلقوخو علت است و این رویداد نتیجه است.
چرا این بینش مهم است؟ چهکاری میتواند برای مردم انجام دهد؟
به مثال بالا توجه کنید. اگر درک کنید که خلقوخوی اجتماعی چیزی است که باعث حرکت اقتصاد میشود و میتوانید آن را اندازهگیری کنید، پس میتوانید زمان و جایی که رکود بهاحتمالزیاد رخ میدهد را شناسایی کنید. socionomics میگوید که میتوانید خلقوخوی بازار سهام را اندازه بگیرید. بازار سهام یک معیار سنجش عالی از خلقوخوی جامعه است. مردم میتوانند حالات خود را بلافاصله با خرید یا فروش سهام نشان دهند؛ اما تصمیمگیری آنها ممکن است در همان زمان باعث انقباض و انبساط یک کسبوکار شود یا تهیه پیشنویس پیمان صلح یا اعلام جنگ بر آن اثرگذار باشد؛ بنابراین یک تأخیر وجود دارد. بازار سهام سرشت اخبار را پیشبینی میکند.
«رابرت پرچر» میگوید: من برای دپارتمان «مری لینچ» که یک تحلیلگر بازار است کار میکردم. من در مورد اصول موجی الیوت، چرخهها و تجزیهوتحلیل تکنیکال مطالعه کردم به تماشای سراسیمگی تحلیلگران بنیادی در بازار نشستم. برایم آشکار شد که اخبار در روند قیمت وقفه ایجاد میکنند نه چیز دیگر؛ بنابراین به این ایده متعهد شدم که حرکت بازار مستقل از چنین رویدادهایی نظیر انتخابات، فدرال رزرو، نرخ بهره، اخبار اقتصادی و رویدادهای اجتماعی است. من متوجه شدم تا آنجا که به بازار سهام مربوط میشود، این وقایع هیچ ارزش پیشگویانه ندارد (بهطور مثال در زمان پیروز شدن ترامپ، بازار سهام ایران در ابتدای موج 5 از یک الگوی سهگوش خاتمه دهنده بود.
انتخاب ترامپ و فشار فروش سنگین بازار تنها یک روز دوام آورد و بازار حرکت اصلی خود را برای تکمیل ریزموج 5 تا 81500 از سر گرفت)؛ اما هنوز این باور باقیمانده که فدرال رزرو قدرت کنترل عرضه پول و در نتیجه حرکت بازار را دارد. یک روز متوجه شدم اگر این ایده درست است، پس مدل socionomic به چالش کشیده میشود؛ بنابراین بهجای پرسیدن اینکه چگونه فدرال رزرو بازار را کنترل میکند، پرسیدم که چگونه خلقوخوی پشت بازار فدرال رزرو را کنترل میکند! من کشف کردم که مردم در زمانهای خاصی در ساختار موجی به بانکهای مرکزی جهت میدهند. من دادههای نرخ بهره را رسم کردم و متوجه شدم که بانک فدرال فقط دنبال کنندۀ نرخ اوراق قرضۀ کوتاهمدت است که آنهم توسط بازار و مردم تعیینشده است (بهطور مثال دولت در ایران به دنبال کاهش سود بانکی بود، اما مردم بقیه بازارها را مناسب سرمایهگذاری ندیدند و نرخ بهره در بازار غیررسمی در حال بالا رفتن بود! به همین دلیل دولت از کاهش نرخ سود بانکی منصرف شد!).
زمانی که «برایان ویتمر» از socionomics برای پیشبینی بحران بدهی یونان و فروپاشی آینده اتحادیه اروپا استفاده نمود، رسانهها گفتند: امکان ندارد. پس از چند ماه بعد زمانی که بحران بدهی یونان رخداده است، آنها کمی دیر واکنش نشان دادند.
Socionomics عمیقاً ضد شهودی است. من از طریق یک فرایند طولانی به ریشه کنی تصورات غلط ذهنیام که در من ریشه دوانده بود دست زدم. نمونۀ اولیۀ این ایده ضربه زدن نرخ بهره به بازار سهام بود. اقتصاددانان گفتند این نظریه درست است. همکارانم متقاعد شده بودند. آنها کاملاً در اشتباه بودند. اگر فردی به شما گفت که در این دوره نرخ بهره بالا میرود، شما نمیتوانید قیمت سهام را پیشبینی کنید. بازار سهام بر اساس خیزش حالات اجتماعی حرکت میکند.
ذات فرضیۀ socionomic بر این استوار است که نوسانات حالات اجتماعی (امواج خوشبینی و بدبینی) نتیجه مشارکت طبیعی انسان و عواقب رفتار اجتماعی است. حالات اجتماعی بهصورت آگاهانه، منطقی و واکنشهایش عینی نیست؛ اما ناخودآگاه، غیرعقلانی بوده و رفتاری درونی دارد. درحالیکه مردم تقریباً بر این باورند که سرشت رویدادهای اجتماعی مشخصکنندۀ حالات اجتماعی است، socionomics علیت معکوس را به رسمیت میشناسد: حالات اجتماعی تعیینکنندۀ سرشت رفتارهای اجتماعی است. علیت حالات اجتماعی یکسویه است؛ هیچ حلقه بازخوردی از حوادث حالات اجتماعی وجود ندارد. رویدادها واکنشهای احساسی کوتاه را تحریک میکنند، اما آنها گذرا هستند و بر حالات اجتماعی تأثیر نمیگذارد.
بسیاری از رفتارها در پاسخ به روند حالات اجتماعی است. بهعنوان مثال کسب و کار مردم ممکن است شامل تصمیماتی بر مبنای حالات اجتماعی است که باعث گسترش عملیات یا توسعه قراردادهای تجاری شود؛ اما مدتزمان لازم برای اجرای چنین طرحهایی زیاد است، بنابراین تغییرات در فعالیت اقتصاد کلان باعث وقفه و تأخیر در بازار سهام میشود. بهطور مشابه جنبشهای سیاسی که بهطورکلی نیاز به یک اجماع بزرگ دارد نیز در نتیجه بهصورت قابلملاحظهای باعث وقفه در روند حالات اجتماعی میشود. به همین دلیل است که سنجش Socionomics مانند میانگین بازار سهام نما گری پیشرو برای روند اقتصاد کلان و جنبشهای سیاسی است (بهطور مثال در انتخابات سال 1392، کاندیدای طرفدار حل تحریمها و مشکلات اتمی رأی میآورد و نوعی خیزش اجتماعی برای حل این بحران ایجاد میشود. این خیزش اجتماعی باعث حس خوشبینی به رفع تحریمها و گشایش اقتصادی و باعث ایجاد انتظارات از صعود بازار سهام میشود)
Socionomics ادعا میکند که خیزش حالات اجتماعی دارای نظمی درون زا هستند و نوسان بهطرف مثبت (خوشبینانه) و پس از آن منفی (بدبینانه) مطابق با الگوهایی است که وابسته به فراکتال هایی است که به نام قواعد موجی الیوت مشهور است و بهعنوان مدلی در بازار سهام توسط «رالف نلسون الیوت» در 1930 معرفی گردید. امواج انحراف قابلتوجه اندکی دارند؛ اما به یکشکل کلی پایبندند که تحت 5 شکل خاص و تعداد محدودی از تغییرات وجود دارد. ازآنجاکه امواج الیوت الگو محور هستند، آنها احتمالاً قابل پیشبینی هستند، در نتیجه سرشت گرایشات اجتماعی احتمالاتی قابل پیشبینی است.
مردم یک احساس قدرتمند را در تمام زندگی خود به یاد دارند. برای مثال اگر از آنها بخواهید که چگونه احساس خود را زمانی که کودک خود را به دنیا آوردهاند یا زمانی که حیوان خانگی موردعلاقهاش مرده است را توصیف کند، اغلب آن را به یاد میآورند؛ اما اگر از آنها بخواهید که احساس آنها در آخرین قلّۀ بازار چه بوده، در حال حاضر آن را فراموش کردهاند و فکر میکنند که هر احمقی باید آن را میدید. واضح است که مغز انسان هیچ سازوکار ذخیرهسازی خلقوخوی اجتماعی ندارد. این فقط بهصورت لحظهای وجود دارد و در یک الگوی فراکتال در نوسان است. مردم آن را بهصورت ناخودآگاه حس میکنند؛ بهطوریکه آن را به رسمیت نمیشناسند، به همین دلیل است که آن را به یاد نمیآورند.
امواج الیوت توصیفکنندۀ حالات اجتماعی است و قوانین منشعب توصیفکنندۀ الگوی درختی است. امواج الیوت احتمالاً حالات اجتماعی را محدود میکند و حالات اجتماعی در خارج از الگوهای موجی الیوت حرکت نمیکند. واکنشهای احساسی گذرا باعث میشود در حرکت قیمت برای چند ثانیه یا چند دقیقه وقفه ایجاد شود. بازار بهسرعت بهجایی که آن را بدون اختلال تنظیم نموده برمیگردد. روند بزرگتر کاملاً مستقل از علل برونزا هستند. مردم فکر میکنند که اخبار باعث حرکت بازار میشود. به یاد داشته باشید اخبار بزرگ باعث واکنش تیز یکدقیقهای میشوند؛ اما آنها نمیتوانند بر خلقوخوی ناخودآگاه که حجم گستردهای از حرکت بازار هدایت را هدایت میکند تأثیر بگذارند. پس این را به یاد داشته باشید آنها علیت نیستند.